مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
حـیا به دست تو آموخت دلبـریها را و آمـدی که امـامـت کـنـی پـریها را تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی گره زدی سر هر غنچه روسریها را تو آن خطیب غریبی که خطبههای غمت گـرفـتـه دست، دل پـای منـبـریها را چنان تو هرچه که گشتم کسی به جز زینب نکـرده است ادا حـقّ خـواهـریها را هـوای نـامۀ مـمهـور بُـردن از دستت کشانده از مشـهـد تا تو پا- پـریها را قـمِ بدون تو سوهـان روح بود و کساد به صف کشاند حضور تو مشتریها را همین که گوشۀ چشمی نظر میاندازی شفـای عاجـل درد است بسـتریها را نشستهام چو غباری به شوق اذن دخول بــیـا بـگــو نـتـکــانـنـد پــا دریها را |